روانکاوی کلاسیک با فروید شروع شد. روانکاوی هم به تئوری نحوه عملکرد ذهن و هم به روش درمانی اشاره دارد. در سالهای اخیر، هر دو به رویکردهای پژوهش محور بیشتری تسلیم شدهاند، اما روانکاوی هنوز یک حوزه پررونق است و با تجربه ذهنی به شیوههایی سروکار دارد که گاهی اوقات درمانهای دیگر چنین نیستند.
فروید پیشگام این ایده بود که نیروهای ناخودآگاه بر رفتار و شخصیت آشکار تأثیر می گذارند. او معتقد بود که وقایع دوران کودکی و درگیری های ناخودآگاه، که اغلب مربوط به میل جنسی و پرخاشگری است، تجربه فرد را در بزرگسالی شکل می دهد. نظریه روانکاوی فروید چارچوبی را برای درمان روانکاوی ایجاد کرد که شکل عمیق و فردی از روان درمانی است. درمان روانکاوی شامل یک گفتگوی باز است که هدف آن کشف ایده ها و خاطراتی است که مدت ها در ضمیر ناخودآگاه مدفون شده اند.
روانکاوان از تکنیک های خاصی مانند تداعی آزاد، تحلیل رویا و تحلیل انتقال استفاده می کنند. شناسایی الگوها در گفتار و واکنش های مراجع می تواند به فرد کمک کند تا افکار، رفتارها و روابط خود را بهتر درک کند تا مقدمه ای باشد برای تغییر آنچه ناکارآمد است.
شکل گیری و مفاهیم روانکاوی
در طول دهه 1890، فروید با پزشک و فیزیولوژیست اتریشی یوزف بروئر در مطالعات بیماران روان رنجور تحت هیپنوتیزم کار کرد. فروید و برویر مشاهده کردند که وقتی منابع ایدهها و تکانههای بیماران در طول حالت هیپنوتیزم به هوش میآیند، بیماران بهبود مییابند.
فروید با مشاهده اینکه اکثر بیماران بدون هیپنوتیزم آزادانه صحبت می کنند، تکنیک تداعی آزاد ایده ها را تکامل داد. بیمار تشویق شد تا هر چیزی را که به ذهنش میرسد، بدون در نظر گرفتن ارتباط یا مناسب بودن آن، بیان کند. فروید با اشاره به اینکه گاهی اوقات بیماران در ایجاد تداعی آزاد با مشکل مواجه میشوند، به این نتیجه رسید که برخی از تجربیات دردناک سرکوب میشوند یا از آگاهی آگاهانه خودداری میشوند. فروید خاطرنشان کرد که در اکثر بیمارانی که در اوایل تمرین او مشاهده شدهاند، رویدادهایی که اغلب سرکوب شدهاند مربوط به تجارب جنسی مزاحم بوده است.
بنابراین او این فرضیه را مطرح کرد که اضطراب پیامد انرژی سرکوب شده (لیبیدو) متصل به تمایلات جنسی است. انرژی سرکوب شده در علائم مختلفی که به عنوان مکانیسمهای دفاعی روانی عمل میکردند، بیان شد. فروید و پیروانش بعداً مفهوم اضطراب را به گونهای گسترش دادند که شامل احساس ترس، گناه، و شرم ناشی از تخیلات پرخاشگری، خصومت و ترس از تنهایی ناشی از جدایی از فردی است که فرد مبتلا به او وابسته است.
تکنیک تداعی آزاد فروید ابزاری برای مطالعه معانی رویاها، لغزش های زبان، فراموشی و سایر اشتباهات و خطاهای زندگی روزمره در اختیار او قرار داد. از این تحقیقات، او به مفهوم جدیدی از ساختار شخصیت هدایت شد: نهاد (id)، خود (ego)، فراخود (super ego). به گفته فروید، نهاد مخزن ناخودآگاه انگیزه های ناشی از زمینه ژنتیکی و مربوط به حفظ و تکثیر بفا است. ایگو در سطوح آگاهانه و نیمه آگاهانه عمل می کند.
این بخشی از شخصیت است که به واقعیت مربوط می شود: ادراک، شناخت و اقدامات اجرایی. در سوپرایگو، آرمان ها و ارزش های فرد از محیط و آداب خانواده و جامعه نهفته است. سوپرایگو به عنوان وجدان هم در عملکردهای ایگو عمل می کند. تعارضات میان سه ساختار شخصیت سرکوب شده و منجر به برانگیختن اضطراب می شود. با ایجاد مکانیسمهای دفاعی که از طریق تأثیرات خانوادگی و فرهنگی آموخته میشود، فرد مستقیماً از تجربه اضطراب محافظت میشود.
تکنیک های روانکاوی کلاسیک
افرادی که تحت درمان روانکاوی قرار می گیرند، اغلب حداقل یک بار در هفته با روانکاو خود ملاقات می کنند. آنها می توانند ماه ها یا حتی سال ها تحت درمان باقی بمانند. روانکاوان از تکنیک های مختلفی برای به دست آوردن بینش در مورد رفتار شما استفاده می کنند. برخی از تکنیک های محبوب تر عبارتند از:
تعبیر خواب: به گفته فروید، تحلیل رویا تا حد زیادی مهمترین تکنیک روانکاوی است. او اغلب از رویاها به عنوان “شاه راهی به ناخودآگاه” یاد می کرد. روانکاوان ممکن است رویاها را برای به دست آوردن بینشی در مورد عملکرد ضمیر ناخودآگاه شما تعبیر کنند.
تداعی آزاد: تداعی آزاد تمرینی است که در طی آن روانکاو شما را تشویق می کند آزادانه افکار خود را به اشتراک بگذارید. این می تواند منجر به ظهور ارتباطات و خاطرات غیرمنتظره شود.
انتقال: انتقال زمانی اتفاق می افتد که شما احساسات خود را در مورد شخص دیگری به روانکاو نشان دهید. سپس با آنها به گونه ای تعامل خواهید کرد که گویی آن شخص دیگری هستند. این تکنیک می تواند به روانکاو شما کمک کند تا بفهمد چگونه با دیگران تعامل دارید.
روانکاوان زمان زیادی را صرف گوش دادن به صحبت های مردم در مورد زندگی خود می کنند، به همین دلیل است که این روش اغلب به عنوان “درمان با صحبت کردن” شناخته می شود.
فواید درمان روانکاوی
چه چیزی روانکاوی را از سایر اشکال درمان متمایز می کند؟ مروری بر پژوهشی که رویکردهای روانکاوی را با درمان شناختی رفتاری (CBT) مقایسه میکند، هفت ویژگی را که رویکرد روانکاوی را متمایز میکند، شناسایی کرد.
بر احساسات تمرکز می کند. در جایی که CBT بر شناخت و رفتار متمرکز است، درمان روانکاوی طیف کاملی از احساساتی را که بیمار تجربه می کند بررسی می کند.
اجتناب را بررسی می کند. مردم اغلب از برخی احساسات، افکار و موقعیتهایی که برایشان ناراحتکننده هستند اجتناب میکنند. درک اینکه مراجع از چه چیزی اجتناب میکند میتواند به روانکاو و مراجع کمک کند تا بفهمند چرا چنین اجتنابی وارد عمل میشود.
موضوعات تکرار شونده را شناسایی می کند. برخی از افراد ممکن است از رفتارهای خود تخریبی خود آگاه باشند اما نتوانند جلوی آنها را بگیرند. دیگران ممکن است از این الگوها و نحوه تأثیر آنها بر رفتارهای خود آگاه نباشند.
تجربیات گذشته را کلوش می کند. درمانهای دیگر اغلب بیشتر بر اینجا و اکنون تمرکز میکنند، یا اینکه چگونه افکار و رفتارهای فعلی بر عملکرد فرد تأثیر میگذارند. رویکرد روانکاوی به افراد کمک می کند تا گذشته خود را کشف کنند و بفهمند که چگونه بر مشکلات روانی فعلی آنها تأثیر می گذارد. این می تواند به بیماران کمک کند تا پیوندهای تجربی گذشته خود را برای زندگی کاملتر در زمان حال رها کنند.
روابط بین فردی را بررسی می کند. از طریق فرآیند درمانی، افراد می توانند روابط خود را با دیگران، چه در حال حاضر و چه در گذشته، کشف کنند.
بر رابطه درمانی تاکید می کند. از آنجایی که درمان روانکاوی بسیار شخصی است، رابطه بین روانکاو و بیمار فرصتی منحصر به فرد برای کشف و بازنویسی الگوهای رابطه ای که در رابطه درمانی پدیدار می شوند، فراهم می کند.
جریان آزاد دارد. در جایی که درمان های دیگر اغلب ساختارمند و هدفمند هستند، درمان روانکاوی به بیمار اجازه می دهد تا آزادانه کاوش کند. بیماران می توانند در مورد ترس ها، خیالات، آرزوها و رویاها صحبت کنند.
نکاتی که باید در نظر بگیرید
مانند تمام روش های درمانی، نقاط منفی بالقوه ای نیز وجود دارد که باید در نظر گرفته شود. این شکل از درمان به جلسات مداوم نیاز دارد. روانکاوی سنتی می تواند شامل سه تا پنج جلسه در هفته برای چندین سال باشد، با این حال روان درمانی روانکاوی کمتر است و ممکن است یک تا دو بار در هفته انجام شود. بسته به مدت زمان درمان شما، هزینه ها می تواند افزایش یابد.
تجربه روانکاوی برای برخی از شخصیت ها مناسب است، اما نه برای همه. این یک فرآیند شدید خودآزمایی و بازخورد از تحلیلگر است. بیماران ممکن است مجبور شوند با احساسات، افکار و تکانه های دردناک و نامطلوب روبرو شوند. روانکاوی برای کسانی که میخواهند درک عمیقتری از خود پیدا کنند مناسب است.
درمان روانکاوی نیز می تواند یک فرآیند شدید باشد. این شامل برانگیختن پاسخ های احساسی است و اغلب مکانیسم های دفاعی ایجاد شده را به چالش می کشد. در حالی که این فرآیند گاهی اوقات می تواند منجر به ناراحتی شود، همچنین می تواند به شما در درک نیروهای ناخودآگاهی که بر رفتار فعلی شما تأثیر می گذارند کمک کند.
آیا روانکاوی موثر است؟
موفقیت اغلب به توانایی رویارویی با تجربیات بالقوه استرس زا یا محرک بستگی دارد. در حالی که برخی از منتقدان میزان موفقیت درمان روانکاوی را به سخره گرفته اند، تحقیقات نشان می دهد که درمان روانکاوی بلند مدت و کوتاه مدت می تواند به طور موثر طیف وسیعی از شرایط را درمان کند. طبق منابع درمان روانکاوی طولانی مدت معمولاً به صورت یک سال یا 50 جلسه تعریف می شود. از سوی دیگر، درمان روانکاوی کوتاه مدت به صورت کمتر از 40 جلسه یا کمتر از یک سال تعریف می شود.
کاهش علائم: یک بررسی از اثربخشی درمانهای روانکاوی طولانیمدت، میزان موفقیت متوسط تا زیاد را برای کاهش علائم انواع آسیبشناسی روانی نشان داد. یک بررسی در سال 2021 از مطالعات نشان داد که درمان روانکاوی کوتاه مدت به بهبودهای پایدار در علائم جسمی، علائم افسردگی و علائم اضطراب منجر شد.
بهبودهای پایدار: افرادی که تحت درمان روانکاوی قرار می گیرند، تمایل دارند این دستاوردها را حفظ کنند. بیشتر آنها حتی پس از پایان درمان نیز بهبود می یابند. از سوی دیگر، مزایای سایر درمانهای مبتنی بر شواهد به مرور زمان کاهش مییابد یک بررسی در سال 2010 که در American Psychologist منتشر شد، نشان داد که درمان روانکاوی به اندازه سایر درمانهای مبتنی بر شواهد مؤثر است.
تفاوت روانکاو و روانشناس
یک روانکاو بیشتر شبیه یک روانشناس است که با مشکلات عاطفی سروکار دارد. اما آنها نمی توانند دارو تجویز کنند و روش مشاوره آنها با روانشناس کمی متفاوت است. آنها بر روی خاطرات ناخودآگاه بیمار تمرکز می کنند تا راه حلی برای مشکل فعلی پیدا کنند. روانکاوی چیزی جدا از روانشناسی نیست، بلکه رویکردی در آن است. روانکاوان، روانشناسانی هستند که روش درمانی روانکاوی را انتخاب کرده اند و مطابق نظریه و تکنیک های آن رفتار می کنند.
نقاط قوت و ضعف
در طول اوایل قرن بیستم، تأثیر روانکاوی افزایش یافت. اما بدون نقد هم نبود. روانکاوی علیرغم ایراداتی که داشت، همچنان نقش کلیدی در توسعه روانشناسی داشت. این رویکرد ما را برای درمان شرایط سلامت روان تحت تأثیر قرار داد و امروزه همچنان بر روانشناسی تأثیر می گذارد.
نقاط قوت
اگرچه اکثر نظریه های روان پویشی بر تحقیقات تجربی تکیه نمی کردند، روش ها و نظریه های تفکر روانکاوی به توسعه روانشناسی تجربی کمک کردند.
بسیاری از نظریههای شخصیتی که توسط متفکران روانپویشی ایجاد شدهاند، مانند نظریه مراحل روانی-اجتماعی اریکسون و نظریه مرحله روانجنسگرایانه فروید، امروزه همچنان بر این حوزه تأثیر میگذارند.
روانکاوی دیدگاه جدیدی را در مورد بیماری روانی باز کرد، به ویژه اینکه صحبت کردن در مورد مشکلات با یک متخصص روانکاوی می تواند به کاهش ناراحتی روانی فرد کمک کند.
نقاط ضعف
نظریه های فروید بیش از حد بر ضمیر ناخودآگاه، جنسیت، پرخاشگری و تجربیات دوران کودکی تاکید داشتند.
بسیاری از مفاهیم پیشنهاد شده توسط نظریه پردازان روانکاوی، غیر قابل اندازه گیری است.
بیشتر ایده های فروید بر اساس مطالعات موردی و مشاهدات بالینی بود تا تحقیقات تجربی و علمی.
روانکاوی در دنیای امروز
بسیاری از ایدههای فروید در روانشناسی مورد اقبال قرار نگرفتهاند، اما مطمئناً این بدان معنا نیست که کار او خالی از لطف نیست و نشان فروید در روانشناسی هنوز هم امروزه احساس می شود. تحقیقات همچنین حداقل برخی از ایده های اصلی فروید را پشتیبانی می کند. رویکرد او به درمان (به طور خاص، این پیشنهاد که بیماری روانی قابل درمان است و صحبت در مورد مشکلات می تواند باعث تسکین شود) یک مفهوم انقلابی بود که نحوه رویکرد ما به درمان بیماری روانی را تغییر داد.
امروزه روانکاوی کلاسیک شاید کمتر به طور صرف به عنوان رویکرد درمانی انتخاب شود و شاید دیگر شاهد کاناپه های روانکاوی و روانکاوی فرویدی باشیم. اما رویکرهای جدیدتر مثل روانشناسی من، روابط موضوعی (ابژه) و روانشناسی خود بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین رویکردهای دیگر مثل روانپویشی کوتاه مدت (ISTDP) که درمان های کوتاه تری هستند، شاید از نظر زمان و صرف انرژی به صرفه تر به نظر برسند.